دافونگان با داف

خاطرات دختری از نسل پاییز

دافونگان با داف

خاطرات دختری از نسل پاییز

۱ - خیلی مختصر

گشتم که خودمو پیدا کنمبه حرفای فرناز خیلی فکر کردمدیدم راست میگه . توی این دنیای مجازی همه نوع آدمی هست . خوب و بد . باید بی تفاوت بود. آره . بلاگفا هم خسته ام کرده بودخلاصه که گشتم و پیدا شدم. الان هم اینجام اما مثه سابق نه . حوصله لینک و این حرفارو ندارم . از ۱۷ تیر هم نمی خوام بیام نت بازم عمو اولین بازدیدکننده بودیه کم یاد بگیرینآها . داشت یادم میرفت غر بزنم . این مملکت ما هم ما رو مسخره کرده ها. امروز گفتم یه نگاه به تلویزیون بندازم . کانال ۱ سخنرانی داشت . کانال ۲ نقد و بررسی کاراگاه گجت . آخ که چقدر خندیدمrolling on the floor . واقعا اینا مسخره هستن . کانال ۳ جهانگیر الماسیمیصحبتید . بیخی تلویزیون شدم . از ساعت ۱۱ تا ۷ بعد از ظهر پایان نامه مامان جانو تکمیل کردمراستی . روز مامان و خانوما و دخترا و مامان بزرگا و همه و همه مبارکالبته مثل همیشه با تاخیر.

راستی سلام یادم رفت . سلام . خوبین ؟ خوشین ؟ خوش میگذره ؟

زیاد حرف برای گفتن ندارم .یه مطلب خوندم . خوشم اومد .میذارم شما هم بخونین

سبکسری لازم است تا از زندگی لذت ببری و کمی شعـــور، تا مشکلی برایت پیش نیاید!" * بادها می وزند، عده ای در مقابل آن دیوار می سازند و تعدادی آسیاب به پا می کنند * هستی تو را به این گونه که هستی می‌خواهد، از این رو همین هستی که هستی، هستی اینگونه که هستی به تو نیاز دارد. وگرنه کس دیگری را به وجود می‌آورد و نه تو را. بنابر این خودت باش

اضافه شدددددد الان ساعت ۵ و نیم بعد از ظهر روز شنبه

اول یه توضیح کوتاه .فکر کنم اولین مطلبیه که به صورت نوشتاری نوشتم . آخه عادت داشتم همیشه گفتاری بنویسم . برای همین یه کم بزرگونه به نظر میرسهbig grin هر کی بخونه میگه اُ اُ آُ اُ ، فرزانه و چه نوشتاری ها tongue اما نه ها . سخته نوشتاری نوشتن . بعدشم اینکه مجبورم سعی کنم که نوشتاری بنویسم . به گفتاری عادت کردم . همه جا گفتاری مینویسم . حتی برای تایپ پایان نامه مامان و حتی برای کارآموزی ،ثبتامو اگه میدیدینکلی میخندیدین

خب ، حالا اول بگم که ناژین من که سر حرفمم .چرا اونجوری گفتی نیدونم؟I don't know

اول بگم که امروز خیلی فکر کردم باز(مغر متفکرم دیگهbig grin) . دله من میتنگه برای دوستام . برای وبلاگم . حتی برای قیژ و قیژ کانکشن(اینو آخری رو الکی گفتم دیگهbig grin)

اولندشم بگم که آخ که جاتون خالیه  کارآموزی خوبه . فقط یه کم بعضی روزا کار زیاده . اما خوش میگذزهbig grin 

ریزنوشت اول : ۳ سال پیش  .اولین وبلاگی که دیدم . عنوانش : من از صدای نفس های تو در این تاریکی بیزارم بود .آدرسش یادم نمی یاد .خیلی گشتم که آدرسش رو پیدا کنم اما پیداش نکردم

دوچتون دالم kiss. اولندشم که فعلنیاااا